• 004- نعمان

  • May 24 2024
  • Length: 15 mins
  • Podcast

  • Summary

  • سردبیر: سحر

    نویسنده:

    گوینده: نازنین

    نعمان

    مقدمه: سلام و سلام منم هما

    مهمون خونه های شما

    وقت خواب ستاره ها

    با داستانای هما و خدا

    خدا، بابای همه ما

    کوچولوها!


    دیروز/وقتی از مدرسه رسیدم خونه/ خیلی خسته بودم و، دلم یه خوردنیه خوشمزه میخواست/. توی شیشه ی کلوچه نگاه کردم... خالی! بود/ تو فریزر دنبال بستنی گشتم اونجام چیزی نبود./ تو قابلمو رو نگاه کردم اونم خالی بود

    همه جاااا رو گشتم،/ دلم غور غور میکرد ازم میخواست هرچی سریع تر/بهش تغذیه برسونم/ شما گشنتون میشه دلتون چی میخواد / بخورید؟

    خلاصه که بچه ها تنها چیزی که تونستم پیدا کنم یه جعبه بود که روش نوشته بود پودینگ فوری/. خب راستش زیاد اشپزی بلد نیستم،/ ولی مطمئن بودم که میتونم از پس پودینگ درست کردن بر بیام/. به دستورالعمل روی جعبه نگاه کردم و این چیزی بود که نوشته بود: 1مخلوط پودینگ را به دو فنجان شیر سرد به مدت دو دقیقه هم بزنید. (2) مخلوط را در ظروف کوچک بریزید پودینگ در عرض پنج دقیقه اماده خوردن خواهد شد/.

    همییین/چقدر ساده!/ حتی لازم نبود اونو بپزم/ بجوشونم/مگه میشه؟. هر کسی میتونه اینکارو بکنه، مگه نه؟ خب، من انجامش دادم و پودینگ خوشمزه رو درست کردم/کیا یادشون میاد که دستور عملا چی بودن؟

    آفرین درسته / پودر و با شیر مخلوط کید و دو دقیقه هم بنید /بعدشم تو ظرفای کوچولو بریزید و 5 دقیقه صبر کنید/اماده ی خوردنه/

    اگه شمام تونستید تو خونه برای خودتونو و مامان بابا/ خواهر برادراتون درست کنید/ اما یادتون باشه / اونو جایگزین غذا نکنید/

    این دستورالعمل ها خیلی آسون و ساده بود نه؟. /چیزای زیادی تو زندگی وجود داره که ساده هستن./ ما فقط باید یاد بگیریم که از دستورالعمل ها پیروی کنیم./

    امروز ما،/ ما در مورد مردی به اسم نعمان می شنویم که/ یاد گرفت/که حتی موقعیت های جدی و سخت هم/ بعضی وقتا می تونن یه راه حل ساده داشته باشن.

    نعمان فرمانده ارتش/ سوریه بود./ از انجا که تو خیلی از نبردهای کشورش پیروز شده بود، .مشهور بود و همه دوسش داشتن/.

    شاید با خودتون فکر کنید که اون هرچی که می خواست داشت،/ بلههه اما او یه مشکل جدی داشت. /اونم این بود که بیمار بود و مریضی به اسم جذام داشت/ اون همه ی راه ها رو امتحان کرده بود اما هیچ کس نتونسته بود درمانش کنه/

    یه روز یکی از خدمتکارانش بهش پیشنهاد میکنه که به دیدن یه نبی/ که به خدا خیلی نزدیکه بره / بهش گفت که اون نبی می تونه اونو شفا بده/.

    . بنابراین پادشاه/ نعمان/ رو با نامه ای به پادشاه نبی (حذف شود)، پادشاه اسرائیل، /برای درخواست کمک میفرسته/.

    پادشاه اسرائیل نمی دونست باید چیکار کنه/، اما الیشع نبی در مورد نامه شنید و گفت /که می تونه نعمان رو شفا بده/.

    پس نعمان با اسبا و ارابه های خودشو به راه انداخت به خونه ی الیشع رفت و منتظر موند/. الیشع رسولی رو فرستاد و گفت: برو هفت بار خودتو تو رود اردن بشور/ تا شفا پیدا کنی/

    بچه ها تا حالا شده مریض بشید و فکر کنید با همچین کار ساده ای خو ببشید؟

    Show More Show Less
activate_samplebutton_t1

What listeners say about 004- نعمان

Average Customer Ratings

Reviews - Please select the tabs below to change the source of reviews.

In the spirit of reconciliation, Audible acknowledges the Traditional Custodians of country throughout Australia and their connections to land, sea and community. We pay our respect to their elders past and present and extend that respect to all Aboriginal and Torres Strait Islander peoples today.